من شبیه سرود ناسروده ایم که تلخ ست
تلخ شده ام از تلخی ها
در خودم گیج شده ام
در زمان گم شده ام
سراغ دلتنگیم را کلاغ های قصه هم نمی گیرند
این روزها همه سرشان شلوغ ست
این روزها بوی مرگ میدهد
این روزها شب شده است
این روزها دیگر من خشکی زمین
را ثانیه شماری میکنم
همه در یک روز سرد
به تاریخ و زمان می پیوندیم
زمین در حال مرگ
فراموش شده است
//منتظر//آدم برفی//